قطره طلای من تویی
سلام نازدار من. آنی من تبدیل شده به یه جوجه کوچولوی جیک جیکو که از صبح که بیدار میشه تا شب یک بند جیک جیک میکنه و مغز مامان باباش رو حسابی تحت تاثیر قرار میده! دیگه چه کنیم، خودم کم غر غرو بودم، آنی هم اضافه شد! بیچاره باباش ازت انتقاد کردم دخمل ناناز مامان، الان خوبیات رو هم میگم که دلت نشکنه کمک میکنی تو هر کاری. جمع و پهن کردن سفره، بردن ظرف بستنی یا لیوان برای بابا و ...، بوس کردن گاه و بیگاه ما و غافلگیر کردنمون! ( وقتی کار بدی میکنی بهت اخم میکنیم شروع میکنی تند تند ماچ کردن ) این مدت همه اش مسافرت بودیم. اول رفتیم یزد برای عقد عمو، بعد یه هفته رفتیم طالقان و تو حسابی جوجه بدبختی رو که خریده بودیم چلوندیش ...